یاطبیب...

دردم از یار است و درمان نیز هم...

یاطبیب...

دردم از یار است و درمان نیز هم...

نگاهی از جنس آسمان

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۷ ب.ظ

تو حضرت آسمانی...

درست روبرویم نشسته بودی...

نگاه مهربانت را در چشمم دوختی

اما من... روی از تو گرداندم

به این سو.. به آن سو...

دنیا را دیدم

رنگارنگ بود، سبز،زرد، قرمز، هزار رنگ...

برخاستم و مشتاقانه به سویش دویدم

غرق در رنگها شدم

انگار نگاه پرمحبت تو را از یاد برده بودم...

انسانهایی را دیدم گرد گودال دنیا نشسته بودند 

بی اعتنا به آتشی که زبانه می کشید قهقهه سرداده بودند

گویی آنها هم تو و نگاهت را فراموش کرده بودند

بوی سوزاندن خوبی ها می آمد...

نزدیکتر رفتم و داخل گودال را نگریستم

افرادی را دیدم که نگاهشان شبیه نگاه تو بود... مهربان... پرامید...

به خود لرزیدم...یاد تو افتادم...چند وقت بود فراموشت کرده بودم؟

هراسان از اینکه نکند تو هم مرا از خاطر برده باشی سر به سوی تو برگرداندم

و تو همچنان با همان نگاه مهربان که امید بازگشتم در آن موج می زد به من می نگریستی...

بدون لحظه ای درنگ و فراموشی، شاهد تک تک لحظات عمرم بودی

آمدم درست روبرویت نشسنم

نگاه در نگاهت دوختم...

گویی همه خوبی های عالم در نگاه تو بود...

بی انتها... زلال... آبی...

همچون آسمان...


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۴
ف. سبکتکین

نظرات  (۲)

۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۰۵ با منفس الکرب
سلام
متنت رو توی کاشف خوندم خیلی تأثیرگذار و زیبا نوشته شدن. حسی که توش جریان داره بی نظیره..
پاسخ:
سلام
ممنون از دلگرمیت! 
البته هرگز به پای قلم روان شما نمیرسه، در حد بضاعت ما بود ان شالله که حضرت آسمان هم خوششون بیاد :)
۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۴۵ یا اشفع الشافعین
سلام خواهر متن واقعا عالی و قشنگی بود. انشالله خود حضرت اسمان دستمونوبگیره..
پاسخ:
سلام
ممنون، ان شالله...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی